ستاد یادواره های شهید محمدی و شهدای قرقی

*وب سایتی در راستای فرهنگ شهادت و ایثار . شهدای قرقی مشهد مقدس *مرگ برای ما ننگ بود - شهادت میراث و افتخار ماست *

ستاد یادواره های شهید محمدی و شهدای قرقی

*وب سایتی در راستای فرهنگ شهادت و ایثار . شهدای قرقی مشهد مقدس *مرگ برای ما ننگ بود - شهادت میراث و افتخار ماست *

ستاد یادواره های شهید محمدی و شهدای قرقی

*پاسدار شهید حاج رضا محمدی قرقی*
- موسس و فرمانده پایگاه امام رضا علیه السلام
- فرمانده حفاظت مقر سیلو سنندج
- فرمانده تخریب گردان عبدالله، تیپ ۱۸ جوادالائمه

برگ چهارم
انقلابی مبارز
مردمانی که با وجود ممانعتشان به مشهد مقدس، تظاهرات نمودند.




بعد از آزادی که مصادف با زمستان سال 56 و شروع تظاهرات انقلاب بود، دست به افشاگری ساواک و شخص شاه زد و فعالانه در مجالس و سخنرانی‌ها و تظاهرات شرکت می کرد.

حاج رضا نقش اساسی و تاثیر گذاری در آشنایی مردم منطقه با امام و انقلاب و شرکت آنها در تظاهرات و راهپیمایی های انقلاب اسلامی ایران داشت.

در همین راستا در منطقه در قالب کلاس و جلسات قرآن سخنرانی‌ می نمود و مردم را با مسائل روز آشنا می ساخت و بعداز جلسات با بعضی از افراد مورد اطمینان به بحث و گفتگو می پرداخت.

🌺 حاج رضا دیگر عاشورایی شده بود و کفن پوش به تظاهرات ضد حکومت طاغوت می رفت و شعارش این بود که شهادت در راه خدا افتخار ماست و مرگ در بستر برای ما ننگ است.

🌺 به خاطر عزت و اعتباری که بین مردم داشت، به توصیه او مردم با ایشان همراه می شدند و در تظاهرات شرکت می کردند.

🌺  پرچمدار مبارزات انقلابی در منطقه بود و بدلیل شجاعتش با تمامی مخالفین انقلاب و دوستداران پهلوی و حتی پیش نماز شاهنشاهی منطقه و سنگ اندازی های آنها مقابله می نمود و از ایجاد مشکلات و تهدیدهای آنها هیچ هراسی نداشت.

🌺 با وسیله شخصی و هزینه خودش مردم را به تظاهرات می برد و حتی یک روز که اجازه ورود به شهر مقدس مشهد را به او ندادند، از آرمانهای انقلابی خود کوتاه نیامد و حاج رضا به نشانه اعتراض در همان روستای قرقی تظاهرات براه انداخت و با مردم منطقه شروع به راهپیمایی نموده و شعارهای انقلابی سرداده و خواستار براندازی و سقوط رژیم شاهنشاهی شدند.

🌺 هرچه  به پیروزی انقلاب اسلامی ایران نزدیکتر می شد شور انقلابی شهید محمدی بیشتر می شد و ایشان توانستد جمعیت زیادی از اطراف مشهد را با خود همراه نموده و با چاپ پرده نوشته، همبستگی و حمایت مردم منطقه را با مردم انقلابی مشهد اعلام نمایند.

🌺 بالاخره تظاهرات و اعتراضات مردمی به ثمر نشست و لذا شهید محمدی با شور و شوق وصف نشدنی، لحظه تاریخی و به یادمانی ورود حضرت امام خمینی (ره) به ایران را به همراه اهالی قرقی در منزل برادرشان به تماشا نشسته و به جشن و شادمانی پرداختند...

🌺 یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

🌸 زندگینامه فرمانده شهید حاج رضا محمدی قرقی 🌸

🌻شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید حاج رضا محمدی قرقی صلوات🌻

💐 الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى
    مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ
      و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم 💐





برگ سوم


خدمت اجباری


سربازی که روز اول فرار کرد


 به محض ورود به ایران در مرز خسروی توسط ساواک دستگیر شد.


پس از اقدامات لازم به مشهد منتقل و بعد از بازجویی های مکرر توسط سازمان امنیت کشور بدلیل اینکه مدرکی از امام پیدا نکردند در نهایت بعد از چند روز با قید ضمانت آزاد گردید.


بعد از چند وقت اخطارهای مکرر برایشان برای معرفی و انجام خدمت سربازی ارسال گردید که آنها را نیز تحویل نگرفتند.


حاج رضا بدلیل اینکه نمی خواست در نظام شاهنشاهی و حکومت طاغوت خدمت نماید، هر دفعه از این امر طفره می رفت تا اینکه در آذرماه سال 56 توسط ماموران حکومت دستگیر و به همراه سه تن دیگر از اهالی روستای قرقی به پاسگاه منطقه معرفی شدند.


با قرار ضمانت آزاد شدند و قرار شد، فردا صبح خود را معرفی و اعزام شوند.


با اینکه یکی از نزدیکانش واسطه گردید که با پرداخت مبلغی، پاسگاه فعلا از اعزام او صرف نظر نماید، اما به خاطر دوستانش، علی رغم اصرار اطرافیان به این کار راضی نشد و همراه با دیگران همانند یک شخص عادی به پادگان تربت حیدریه اعزام گردید.


به محض رسیدن به پادگان و پوشیدن لباس نظامی، حالت آشفته و بدحالی عجیبی به ایشان دست داد و در همان روز اول تضمیم به فرار از پادگان گرفت.


قبل از غروب آفتاب به همراه دوست نزدیکش علی عاقل، از سیم خاردار عبور کرده که بدلیل سرعت و عجله در کارشان، باعث پاره شدن لباسها و کفشهایش شد.


بنابراین موقتا در یک گودال پناه گرفتند و با تاریک شدن هوا به سمت نزدیک ترین روستای حرکت نمودند و آن شب سرد و برفی را در منزل یکی از اهالی روستا اقامت نمودند.


بعد از اقامه نماز صبح، طبق راهنمایی صاحب خانه، در خلاف جهت پادگان به سمت جاده تربت-مشهد حرکت نمودند.


بعد از عبور چند خودرو، از بد حادثه ندانسته سوار ماشین شخصی یکی از کادر نظامی شده و به اولین پاسگاه بین راهی تحویل داده شدند.


بعد از بازگشت به پادگان مورد شکنجه قرار گرفتند که بدلیل استقامت حاج رضا، ارشد پادگان به خشم آمده و ضربه محکمی بر ساعت مچی یادگار سفر حجش کوبید که پس از متلاشی شدن ساعت، ایشان را به مدت 24 ساعت در سلول انفرادی حبس نمودند.


بعد از رهایی از انفرادی نیز آرام و قرار نداشتند و مدام از دستورات مافوقشان شانه خالی می کردند.


بدلیل اینکه علاقه ای به خدمت در رژیم پهلوی از خود نشان نداد و همچنین متاهل و دارای فرزند بودند، بعد از گذشت یک هفته نهایتا قبل از فرار دوباره شان، به بهانه ی کشاورزی و کشت محصول دستور آزادی آنها صادر گردید.


پس از ترخیص با ذوق و شوق وصف نشدنی به سمت مشهد مقدس رهسپار شده و به آغوش گرم خانواده برگشتند.


چند روز بعد نیز قرار شد با پرداخت مبلغ پانصد تومان کارت معافیت از خدمت خودشان را دریافت نمایند که اینچنین شد.


بعد از آزادی که مصادف با زمستان سال 56 و شروع تظاهرات انقلاب بود، دست به افشاگری ساواک و شخص شاه زد و فعالانه در مجالس و سخنرانی‌ها و تظاهرات شرکت می کرد...


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.


🌸 زندگینامه فرمانده شهید حاج رضا محمدی قرقی 🌸


🌻شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید حاج رضا محمدی قرقی صلوات🌻


💐 الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى

    مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ

      و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم 💐



مولود تاثیر گذار (برگی از زندگی نامه شهید حاج رضا محمدی قرقی)

برگ اول

مولود تاثیر گذار


 

در سال 1332 در روستای قرقی مشهد مقدس کودکی چشم به جهان گشود که سرنوشت و مسیر زندگی مردم منطقه تبادکان را دستخوش تغییر نمود.


پدر و مادرش بدلیل ارادتشان به امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام نام فرزندشان را رضا نامیدند.

شاید این پسر بازیگوش و تیزهوش خودش هم فکر نمی کرد که از روستای  300 خانواری قرقی بتواند 36 شهید تقدیم انقلاب اسلامی و دفاع از کشور عزبزمان ایران نماید.

در مکتب خانه علاقه عجیبی به فراگیری علوم قرآنی داشت و بعنوان ارشد بچه ها کمک حال آخوند مکتب بود.

در مدرسه نیز در دروس ریاضی بسیار قوی و با استعداد بود و به گفته همکلاسی هایش در مسایل فقهی و احکام نیز خبره بود و در تمامی دروس همکلاسی هایش را کمک می نمود.

تحصیلات ابتدائی را در روستای قرقی به پایان رسانیده و بدلیل نبود مقاطع تحصیلی دیگر در روستا و کمک به پدرش، برخلاف علاقه شدیدشان از ادامه تحصیل بازماند.

با اینکه پسر کوچک خانواده بود ولی بیش از همه به پدر و مادرش در امور خانه و کشاورزی کمک می نمود و این قضیه باعث علاقه شدید والدینش به او شده بود.
 
از همان سنین نوجوانی عشق و شور حسینی در حالاتش دیده می شد و نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات بسیار حساس بود.

در حالیکه مذهبی و معتقد بود ولی فردی خنده رو و شوخ طبع و بسیار شجاع و دلیر بود.

سال 1351 درحالیکه آماده ازدواج با یکی از بستگان نزدیکشان بودند، مادر عزیزشان که علاقه شدیدی به ایشان داشتند را از دست دادند...

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۰۱
شهید محمدی قرقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی