ستاد یادواره های شهید محمدی و شهدای قرقی

*وب سایتی در راستای فرهنگ شهادت و ایثار . شهدای قرقی مشهد مقدس *مرگ برای ما ننگ بود - شهادت میراث و افتخار ماست *

ستاد یادواره های شهید محمدی و شهدای قرقی

*وب سایتی در راستای فرهنگ شهادت و ایثار . شهدای قرقی مشهد مقدس *مرگ برای ما ننگ بود - شهادت میراث و افتخار ماست *

ستاد یادواره های شهید محمدی و شهدای قرقی

*پاسدار شهید حاج رضا محمدی قرقی*
- موسس و فرمانده پایگاه امام رضا علیه السلام
- فرمانده حفاظت مقر سیلو سنندج
- فرمانده تخریب گردان عبدالله، تیپ ۱۸ جوادالائمه

از مکه تا فکه

سه شنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۵، ۰۵:۳۵ ق.ظ

برگی از زندگی شهید حاج رضا محمدی قرقی

 

در سال پس از سفر به ترکیه و سوریه و اردن وارد کشور عربستان شده و به مسجد النبی و زیارت رسول الله شتافت. سپس عازم سرزمین وحی شد و پس از مناسک حج تمتع، در مسیر برگشت موفق به زیارت حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام گردید.

 

 

بعد از آن به نجف اشرف رفت و پشت سر امام خمینی (ره) که در تبعید بود نماز خواند. سپس قصد دیدار خصوصی با امام را داشتند که بدلیل امنیتی موفق نشدند لذا به همین علت تحت تعقیب قرار گرفته و در مرز عراق به محض ورود به ایران در مرز خسروی توسط ساواک دستگیر شدند.

پس از اقدامات لازم به مشهد منتقل و بعد از بازجویی های مکرر توسط سازمان امنیت کشور بدلیل اینکه مدرکی از امام پیدا نکردند در نهایت بعد از چند روز با قید ضمانت آزاد گردید.

 

بعد از چند وقت اخطارهای مکرر برایشان برای معرفی و انجام خدمت سربازی ارسال گردید که آنها را نیز تحویل نگرفتند.

 

حاج رضا بدلیل اینکه نمی خواست در نظام شاهنشاهی و حکومت طاغوت خدمت نماید، هر دفعه از این امر طفره می رفت تا اینکه در آذرماه سال 56 توسط ماموران حکومت دستگیر و به همراه سه تن دیگر از اهالی روستای قرقی به پاسگاه منطقه معرفی شدند.

 

با قرار ضمانت آزاد شدند و قرار شد، فردا صبح خود را معرفی و اعزام شوند.

 

با اینکه یکی از نزدیکانش واسطه گردید که با پرداخت مبلغی، پاسگاه فعلا از اعزام او صرف نظر نماید، اما به خاطر دوستانش، علی رغم اصرار اطرافیان به این کار راضی نشد و همراه با دیگران همانند یک شخص عادی به پادگان تربت حیدریه اعزام گردید.

 

به محض رسیدن به پادگان و پوشیدن لباس نظامی، حالت آشفته و بدحالی عجیبی به ایشان دست داد و در همان روز اول تضمیم به فرار از پادگان گرفت.

 

قبل از غروب آفتاب به همراه دوست نزدیکش علی عاقل، از سیم خاردار عبور کرده که بدلیل سرعت و عجله در کارشان، باعث پاره شدن لباسها و کفشهایش شد.

 

بنابراین موقتا در یک گودال پناه گرفتند و با تاریک شدن هوا به سمت نزدیک ترین روستای حرکت نمودند و آن شب سرد و برفی را در منزل یکی از اهالی روستا اقامت نمودند.

 

بعد از اقامه نماز صبح، طبق راهنمایی صاحب خانه، در خلاف جهت پادگان به سمت جاده تربت-مشهد حرکت نمودند.

 

بعد از عبور چند خودرو، از بد حادثه ندانسته سوار ماشین شخصی یکی از کادر نظامی شده و به اولین پاسگاه بین راهی تحویل داده شدند.

 

بعد از بازگشت به پادگان مورد شکنجه قرار گرفتند که بدلیل استقامت حاج رضا، ارشد پادگان به خشم آمده و ضربه محکمی بر ساعت مچی یادگار سفر حجش کوبید که پس از متلاشی شدن ساعت، ایشان را به مدت 24 ساعت در سلول انفرادی حبس نمودند.

 

بعد از رهایی از انفرادی نیز آرام و قرار نداشتند و مدام از دستورات مافوقشان شانه خالی می کردند.

 

بدلیل اینکه علاقه ای به خدمت در رژیم پهلوی از خود نشان نداد و همچنین متاهل و دارای فرزند بودند، بعد از گذشت یک هفته نهایتا قبل از فرار دوباره شان، به بهانه ی کشاورزی و کشت محصول دستور آزادی آنها صادر گردید.

 

پس از ترخیص با ذوق و شوق وصف نشدنی به سمت مشهد مقدس رهسپار شده و به آغوش گرم خانواده برگشتند.

 

چند روز بعد نیز قرار شد با پرداخت مبلغ پانصد تومان کارت معافیت از خدمت خودشان را دریافت نمایند که اینچنین شد.

 

بعد از آزادی که مصادف با زمستان سال 56 و شروع تظاهرات انقلاب بود، دست به افشاگری ساواک و شخص شاه زد و فعالانه در مجالس و سخنرانی‌ها و تظاهرات شرکت می کرد...

بعد از آزادی دست به افشاگری ساواک و شخص شاه زد و فعالانه در مجالس و سخنرانی‌ها شرکت می کرد.
در منطقه در قالب کلاس و جلسات قرآن سخنرانی‌ می نمود و مردم را با مسائل روز آشنا می ساخت و بعد از جلسات با بعضی از افراد مورد اطمینان به بحث و گفتگو می پرداخت.
حاج رضا دیگر عاشورایی شده بود و کفن پوش به تظاهرات ضد حکومت طاغوت می رفت و شعارش این بود که شهادت در راه خدا افتخار ماست و مرگ در بستر برای ما ننگ است.

 

 

 

به خاطر عزت و اعتباری که در بین مردم داشت، به توصیه او مردم با ایشان همراه می شدند و در تظاهرات شرکت می کردند. و با وسیله شخصی خودش هم در حد توان، از اهالی منطقه اعمم از زن و مرد را به تظاهرات می برد.

 

 

 

پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) عضو شورای محلی شد و تقسیم ارزاق مردم منطقه را برعهده گرفت و در سنگر شورا فعالیت می کرد.

 

 

 

 

 
به دستور حضرت امام، در قرقی و روستاهای اطراف بسیج مستضعفین تشکیل داد و خود بعنوان فرمانده بسیج منطقه، رابط روستاها و مساجد منطقه با مشهد بود.

 

پدرش از قدیمی ها و ملاکان منطقه بود و از وضعیت مالی نسبتا خوبی برخوردار بود و با توجه به اینکه فردی قناعت پیشه بود ولی بدلیل علاقه شدیدش به کوچکترین پسرش یعنی شهید محمدی تمام اموال و دارائی اش را در اختیار او قرار داده بود که شهید هم برای رشد و شکوفایی انقلاب از آنها استفاده می نمود.

 

 

 

 شهید محمدی در عین شجاعت و جسارت، فردی مهربان و خنده رویی بود و یاور مظلومان منطقه و دشمن سرسخت ظالمان و زورگویان بود و در چندین مورد با مستکبران منطقه با شجاعت وصف نشدنی برخورد کرده بود و مصداق بارز متقین در خطبه نهج البلاغه امیرالمونین علی علیه السلام بود.

 

 

زمانی که جنگ از طرف آمریکا بر میهن اسلامیمان تحمیل شد، شهید محمدی توانست نیروهای زیادی را در منطقه آموزش داده، و به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام نماید.
حاج رضا چنان موجی از انقلاب در منطقه تبادکان و روستاهای جاده سیمان و کلات ایجاد نمود که توانست صدها نفر را با انقلاب آشنا سازد و عازم جبهه ها نماید.

در همین راستا، در اولین گروه 300 نفری بسیجیانی که از خراسان بزرگ اعزام شدند، 22 نفرشان از یاران شهید محمدی قرقی بودند.
شهید محمدی به لحاظ موقعیت کردستان به همراه آن 22 نفر در تاریخ 59/9/10 بعد از ملاقات با امام امت به دستور ایشان برای مقابله با دمکراتها و کموله های ضد انقلاب، بدلیل نا امن بودن جاده همدان  از مسیر کرمانشاه عازم کردستان گردیدند.

در آنجا بعنوان فرمانده، مسولیت حفاظت از مقر سیلو سنندج را برعهده داشتند که بعد از 2 ماه درگیری با ضد انقلابیون، برای استراحت و مرخصی به همراه یارانش به مشهد مقدس برگشتند.

 

 

 

 

 

 

بعد از بازگشت به مشهد به اوضاع آشفته و نابسامان شورای محلی و بسیج، سروسامان داد.

خودش به عنوان اولین فرد در منطقه به عضویت سپاه پاسدران انقلاب اسلامی در آمد و برای آموزش دوره پیشرفته نظامی عازم بیرجند گردید. و بعداز بازگشت شروع به کادر سازی نیرو برای جبهه های حق علیه باطل نمود.

 

 

 

 

 

با توجه به کارشکنی هایی که توسط برخی در منطقه صورت می گرفت اما شهید محمدی با تقوا، شجاعت و پشتکار کم نظیرش توانست چند پایگاه بسیج در محل تاسیس نماید که هنوز هم آن پایگاهها دایر می باشد.

 

 

 

اوایل از ایشان خواستند که به تهران برود و به عنوان محافظ در بیت امام (ره) خدمت نماید. ایشان بدلیل علاقه شدیدشان به دیدار امام رفتند که در آن زمان در صدا و سیما هم پخش گردید.

 


اما هرگزقبول نکردند که در آنجا بماند و کار دشوارتر را در خواست کرده بودند. بنابراین دوباره به جبهه جنگ علیه صدامیان رهسپار شدند.

 

 

 

 

 

 

در جبهه ها به حاجی قرقی معروف بود.
به رغم توصیه هایی که اطرافیان به ایشان درمورد کاهش دغدغه هایش نسبت به انقلاب و امام و جبهه ها داشتند و همچنین با توجه به اینکه در آن زمان چهار فرزند کوچکتر از پنچ سال داشتند. اما شهید محمدی با آقایش امام حسین علیه السلام بیعت کرده بود که در ادامه راهش از همه چیزش بگذرد.

 

 

 

 

 در جبهه هم آرام و قرار نداشت با اینکه مسولیتش فرماندهی حفاظت اما بدلیل نیاز تصمیم گرفت بعنوان اطلاعات عملیات و تخریب چی خدمت نماید.
در همین راستا در تاریخ 1361/8/26 به جبهه سومار اعزام و به مدت یک ماه و نیم در پایگاه شهید بهشتی (لشکر نصر) دوره تخریب را گذارند.

 

 

 

بعد از مدتی دوباره از طریق سپاه عازم جبهه گردید و مسولیت تخریب تیپ 18 جواد الائمه (ع) و گردان عبدالله را برعهده گرفت.
 

 

بعد از چند روز عملیات والفجر مقدماتی آغاز گردید و شهید محمدی به همراه همسنگرانش به عنوان رهبر گروه برای پاکسازی و شناسایی منطقه اعزام شدند.
بعد از عبور از سه میدان مین گذاری شده در منطقه ای بین فکه و رقابیه بر اثر برخورد با مین به شدت از ناحیه شکم و اعضاء گوارشی و کبد جراحت بر می دارد و پای چپش نیز از مچ قطع می گردد.

 

 


و در مسیر برگشت در منطقه ای بین فکه و رقابیه بر اثر برخورد با مین به شدت جراحت بر می دارد و پای راستش نیز از مچ قطع می گردد.

 

 

از اینکه شهید نشده بود خیلی ناراحت بود و برای شهادت خیلی بی تابی می کرد...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۱۹
شهید محمدی قرقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی